زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

تحریف مفهوم قضا و قدر





یکی از مفاهیم والای اسلامی که جنبه ارزشی مهمی دارد و بر اثر تحریف‌ها تبدیل به ضد ارزش شده است، مسئله «قضا وقدر» است.


۱ - مفهوم قضا و قدر



ما معتقدیم که خداوند هر سال، مقدرات آن سال انسان‌ها را در شب قدر تعیین می‌کند و به عقیده ما بر امام زمان هر عصر نازل می‌گرداند. به همین دلیل است که شب‌های قدر را احیا می‌گیریم تا خداوند مقدرات نیکوتری برای ما مقدر کند.
سؤال مهمی که در این جا مطرح می‌شود این است که آیا مقدرات یک سال، به صورت اجباری و بدون مشورت با ما تعیین می‌شود؟ اگر این گونه باشد ما اختیاری از خود نداریم! در جواب، بحث پیچیده جبر و تفویضجبر» به معنی اجبار مطلق و «تفویض» به معنی آزادی مطلق در اعمال است. ) مطرح می‌شود که ابعاد آن را به طور فشرده و شفاف بیان می‌کنیم.

۲ - طرفداران جبر و طرفداران تفویض



از قدیم الایام مسئله تفویض، طرفداران بسیاری داشته ازجمله فلاسفه و علمای روان شناس و روان کاو و اجتماعیون. طرفداران جبر نیز دلایل متفاوتی داشته‌اند که ازجمله آن، مسئله قانون علیت است. طبق قانون علیت؛ هر معلول علتی دارد، پس اراده ما نیز علت دارد و ما اختیاری از خودنداریم و همچنین مسائل مربوط به توحید و اراده پروردگار. «لا مؤثر فی الوجود الا الله». همه چیز به دست خداست و هیچ کس در مقابل اراده او اراده‌ای ندارد. به همین دلیل بعضی تصور می‌کردند اگر انسان سرنوشت خود را به دست بگیرد، شرک است و با توحید افعالی خداوند سازگار نیست.
گاهی نیز افراد سست و تنبل و کسانی که نمی‌خواهند به خطا وکاستی خود اعتراف کنند تمام امور را به گردن قضا و قدر می‌اندازند. و شکست خود را به دلیل قضا و قدر می‌دانند نه مشکلات و کاستی هایشان. مانند جوانی که به دلیل درس نخواندن قبول نمی‌شود و اشتباهش را با قضا و قدر توجیه می‌کند.

۳ - آثار سوء اعتقاد به جبر



اگر معتقد به جبر شویم، چند سؤال مهم به وجود می‌آید.
اول: اگر تمام انسان‌ها مجبور به انجام کارهای خود باشند، پس دستگاه‌های قضایی دنیا با این وسعت، ظالمانه است. چون به عنوان مثال، قاتل مجبور بوده قتل کند، بنابراین به چه دلیل او را محاکمه کنند و به زندان بیاندازند و در نهایت قصاص و اعدام کنند! آیا طرفداران جبر خودشان این مطلب را می‌پذیرند؟ و آیا اگر فردی به حقوقشان تجاوز کند، شکایت نمی‌کنند؟ و یا سیلی به صورتشان بزند اعتراض نمی‌کنند؟ اگر قائل به جبر هستند، اعتراض معنا ندارد چون او مجبور به زدن است.
دوم: با این اعتقاد، قیامت و حساب و کتاب آن نیز ظالمانه است؛ زیرا افرادی که کار خوب یا بد کردند مجبور بودند، نه آن‌ها سزاوار بهشت هستند و نه این‌ها مستحق جهنم. پس تعجب است که برخی طرفداران جبر چگونه به معاد اعتقاد دارند؟!
سوم: انبیا و اولیا و کتاب‌های آسمانی برای چه آمده‌اند؟ اگر مجبور هستیم، تعلیم و تربیت معنا ندارد. آیا انبیا آمده‌اند فردی را که مجبور به ظلم است هدایت و فردی را که مجبور به نیکی است تشویق کنند؟
بنابراین قائلین به جبر برای اصلاح توحید (به گمان خودشان)، نبوت و معاد را ویران می‌کنند.
متاسفانه مسئله جبر به طور گسترده توسط شعرا در ادبیات ما مطرح شده است:
در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند • آنچه استاد ازل گفت بگو، می‌گویم.
من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست • که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم.
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم • که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم.
یا در جایی می‌گوید: در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود • آن شاهد بازاری وین پرده نشین باشد.
[۲] حافظ شیرازی، شمس الدین محمد، دیوان حافظ.

از روز اول، سرنوشت گل در بازار بود و گلاب در پرده نشینی، ما نیز مانند گلاب و گل هستیم. آری، اگر این اشعار را توجیه نکنیم، بوی جبر می‌دهد. خدا را شکر می‌کنیم که در پرتو هدایت اهل بیت؛ به این ورته‌های هولناک انحراف نیفتاده‌ایم و مطابق فرمایش امام صادق (علیه‌السّلام) معتقدیم: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» نه قائل به جبر مطلقیم و نه اختیار مطلق، بلکه حالتی میان این دو.
اسلام اراده را اساس برنامه‌های تکلیفی و مسئولیت‌ها قرار داده است. اگر آزادی اراده نداشته باشیم، مسئولیت پذیر نخواهیم بود. واگر مسئولیت پذیر نباشیم، تکلیف معنایی ندارد.

۴ - اقسام قضا و قدر



«قضا و قدر» دو شاخه دارد که باید جداگانه بررسی شوند تا بتوانیم مفهوم آن‌ها را بهتر درک کنیم.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در کلامی بسیار عالی، جدایی این دو را از هم تبیین فرموده‌اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

۴.۱ - قضا و قدر تشریعی


شاخه اول: «قضا و قدر تشریعی است» به عبارت ساده؛ امر و نهی پروردگار و فرمان خداوند است. که این کار را انجام بده و آن کار را انجام نده. قرآن مجید می‌فرماید: (و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریما) پروردگار تو فرمان داده تنها او را پرستش کنید و به پدر و مادر نیکی کنید و اگر پدر و مادر بر اثر کهولت سن، ناتوان شوند مبادا از گل نازک تر به ایشان بگویید. متاسفانه بعضی تصور می‌کنند همیشه جوان هستند و جای پدر و مادر پیر، در آسایشگاه سالمندان است؛ چنین افرادی باید بدانند که فردا نیز فرزندانشان آن‌ها را به آسایشگاه سالمندان خواهند فرستاد.
در این جا منظور از «قضا» همان فرمان الهی است. مانند وجوب نماز که قضای تشریعی خداوند است. ولی مقدار آن که هفده رکعت در روز است، «قدر» یعنی اندازه گیری نام دارد. یا وجوب روزه «قضا» و مقدار آن که یک ماه است «قدر» نام دارد. به عبارت ساده‌تر، برنامه ریزی دقیق برای تمام زندگی «قضا وقدر تشریعی» است.
امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) که جان عالم به فدای کلماتش باد، در حدیث مشهوری پس از بازگشت از جنگ صفین، در جواب پیرمردی که از حضرت پرسید: آیا جریان جنگ صفین قضا و قدر بود یا خیر؟ فرمودند: «ما علوتم تلعة و لا هبطتم بطن واد الا بقضاء من الله و قدر» هر قدمی برداشتیم و از هر تپه‌ای بالا رفتیم و از هر دره‌ای فرود آمدیم و خلاصه هر نفسی که کشیدیم به قضا و قدر الهی بود. پیرمرد تصور کرد منظور حضرت قضا و قدر جبری است، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! چون ما مجبور بودیم پس ثوابی نداریم؟ حضرت فرمود: خاموش باش پیرمرد، تصور کردی منظور من قضا و قدر اجباری است. من فرمان خدا و اندازه آن را بیان می‌کنم؛ یعنی تمام این جریان به فرمان خدا بود و ما طبق فرمان خدا این برنامه را اجرا کردیم. اگر قضا و قدر، جبری باشد در این صورت، «لبطل الثواب والعقاب و الامر و النهی» ثواب، عقاب، بهشت و دوزخ همه باطل می‌شود. هیچ کس نباید تشویق شود یا مجازات گردد و بهشت و جهنم نیز معنا ندارد چراکه همه مجبور به انجام کار هستند.
طبق این معنا ما نیز باید در زندگی «قضا و قدر» داشته باشیم یعنی درباره بایدها و نبایدها با اندازه گیری و برنامه ریزی دقیق عمل کنیم و آینده را در نظر بگیریم. ولی باید توجه داشت که لازمه برنامه ریزی سالم مشورت با اهل خبره است. حتی در زندگی خانوادگی، نیاز به مشورت وجود دارد. قرآن مجید می‌فرماید: (فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما) وقتی زن و مرد تصمیم دارند فرزندشان را از شیر بگیرند باید با یکدیگر مشورت کنند. وقتی در چنین موضوع ظاهرا ساده‌ای باید مشورت کنند پس اهمیت مشورت در مسائل مهم، کاملا مشخص است. در زندگی اجتماعی نیز مسئولین برای آینده و نسل‌های دیگر برنامه ریزی می‌کنند و بدانید که روزمرگی، خلاف «قضا و قدر» است.

۴.۲ - قضا و قدر تکوینی


شاخه دوم: «قضا و قدر تکوینی» است. به این معنا که خداوند اموری را در شب قدر مقدر می‌کند یا به عقیده بعضی؛ از روز ازل مقدر شده است.
در این جا همان سؤال مهم ابتدای بحث مطرح می‌شود که آیا مقدرات ما به صورت اجباری تعیین می‌گردد؟ در پاسخ می‌گوییم: در واقع ما خودمان سرنوشت خود را تعیین می‌کنیم. یعنی هم خداوند سرنوشت ما را تعیین می‌کند و هم خودمان! و این مسئله با جبر مطلق متفاوت است.
فرض کنید نیرویی نظامی تصمیم دارد افرادش را در میدان جنگ مطابق آرایش خاصی بچیند. تمام فرماندهان برنامه خود را با یکدیگر تنظیم می‌کنند که چه گروهی در خط اول باشد و چه گروهی در صف دوم و تدارکات و اطلاعات چگونه باشد. آیا این تقسیم‌ها بی‌حساب است یا بر اساس لیاقت‌ها و تخصص هاست؟
یا مدیر اداره‌ای که معاونین و منشی و خدمه را تعیین می‌کند. آیا اگر بدون حساب افراد را معین کند، مدیر خوبی است؟ قطعا تقسیم کارها بر اساس لیاقت است. در شب قدر نیز عینا مطلب به همین صورت است؛ خداوند برای تنظیم سرنوشت ما و مقدر کردن آن، بر اساس شایستگی ما عمل می‌کند. در واقع ما هستیم که سرنوشت خود را تعیین می‌کنیم. اگر خودساخته باشیم و پیرو هوا و هوس و ظلم و ستم نباشیم، خداوند سرنوشتی مطابق آن تعیین می‌کند. ولی اگر فردی تاریک دل و تاریک فکر، و به دنبال هوی و هوس باشیم، سرنوشت ما مطابق همان تعیین می‌شود.
آری، خداوند در شب قدر فرشتگان را برای آوردن برنامه‌های یک سال می‌فرستد ولی با توجه به آنچه اشاره کردیم خود ما سرنوشت خودمان را تعیین می‌کنیم. و به همین دلیل شب قدر را احیا می‌گیریم و توبه می‌کنیم و گناه خود را می‌شوییم و تصمیم می‌گیریم در آینده فرد خوبی باشیم و خطاهای گذشته را جبران کنیم تا لایق و شایسته شویم و مقدرات ما بر همان اساس تعیین شود.
در بعضی از عبارات بزرگان آمده است که تحصیل علم در شب قدر از هر دعایی بهتر است، یعنی خداوند سرنوشت او را در صف عالمان و دانایان و کسانی که در مسیر علم و دانش و دارای اندیشه پاک و تابناک هستند مقدر می‌کند. در تمام این مطالب رموزی است که مسائل را روشن می‌کند.

۵ - هدایت یا ضلالت



از آنچه گذشت می‌توان به مسئله هدایت و ضلالت منتقل شد. خداوند در قرآن می‌فرماید: (فان الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء) خداوند بعضی را گمراه و بعضی را هدایت می‌کند.
برخی، از این آیه بلافاصله به مسئله جبر پناه می‌برند و می گویند: وقتی خداوند می‌خواهد من گمراه شوم، چگونه هدایت گردم؟! یا وقتی خداوند می‌خواهد من هدایت شوم، چه افتخاری برای من است؟!ولی با توجه به تفسیر این آیه توسط آیات دیگر، به حقیقت مطلب پی می‌بریم. در سوره ابراهیم می‌فرماید: (و یضل الله الظالمین) خداوند ظالمان را گمراه می‌کند. یعنی ابتدا ظالم، نه یک بار بلکه مرتب در مسیر ظلم قرار می‌گیرد و سپس خداوند توفیقش را سلب می‌کند و نور هدایت را به قلبش نمی‌تاباند. در سوره غافر نیز می‌فرماید: (کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب) خداوند آدم اسراف کار واهل تردید را که به همه چیز با بدبینی نگاه می‌کند، گمراه می‌نماید. بنابراین گمراهی از سوی خود انسان شروع می‌شود.
اگر دقت کنیم در پرتو آیات قرآن و تعلیمات اهل بیت؛ می‌توانیم این مسائل پیچیده را کاملا روشن کنیم. امیدوارم در سایه لطف خداوند همگی سعادتمند و خوشبخت و دارای مقدرات خیر باشیم.

۶ - پانویس


 
۱. مکارم شیرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، ج۱، ص۱۱۳.    
۲. حافظ شیرازی، شمس الدین محمد، دیوان حافظ.
۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، توحید شیخ صدوق، ص۲۰۶.    
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۸.    
۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۹. غافر/سوره۴۰، آیه۳۴.    


۷ - منبع


پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، برگرفته از مقاله «تحریف مفهوم قضا و قدر».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.